اعتماد کردن! به چه کسی میتوان اعتماد کرد؟

به چه کسی میتوان اعتماد کرد؟
سلام، علیرضا سخنوران هستم، رفتارشناس و مدرس ارتباطات.
تو این فایل صوتی میخوام راجع به اعتماد کردن باهاتون صحبت کنم.
اینکه به چه آدمی میشه اعتماد کرد؟ به چه آدمهایی نباید اعتماد کرد؟
چه کسانی میتونن به ما اعتماد کنن؟ اصلاً ما آدمهای معتمدی هستیم یا نه؟!
راجع به این موضوعات میخواهیم صحبت کنیم.
اول از همه بیایم ببینیم تعریفمون از اعتماد چیه!
اکثراً تعریفشون از اعتماد غلط هست.
فکر میکنن یا به یک نفری تماماً میشه اعتماد کرد، یا کلاً نمیشه اعتماد کرد.
این غلط هست!
اعتماد کاملاً نسبی هست.
یعنی نسبت به یک سری موارد به یک آدمی میشه اعتماد کرد
و نسبت به یک سری موارد دیگه نمیشه اعتماد کرد.
یک مثال براتون بزنم.
شما در نظر بگیرید اینکه بگید چه غذایی رو دوست دارید یا نه.
به یک سری آدمها میتونید اعتماد کنید و خیلی راحت بگید که چه غذایی رو دوست دارید
یا چه غذایی رو دوست ندارید.
راجع به اطلاعات خانوادگیتون چطور؟
اون هم همینجور.
به یک سریها میتونید اعتماد کنید، به یک سریها نمیتونید اعتماد کنید.
پس اعتماد یک چیز کلی نیست.
اگر راجع به همه چیز به یک نفر دارید اعتماد میکنید، بدونید که دارید اشتباه بزرگی رو مرتکب میشید.
اعتماد کردن کاملاً نسبی هست!
مورد به مورد میشه اعتماد کرد یا اعتماد نکرد.
حالا این اطمینان از کجا میاد؟ از اطلاعات!
اطمینان کردن در واقع به اشتراک گذاشتن اطلاعات هست دیگه!
چیز دیگهای که نیست.
شما اطلاعات به اشتراک بگذارید.
شما یک چیزی رو به امانت به یک کسی ارائه بدید.
فیالواقع اعتماد کردن راجع به اطلاعات هست.
گرونترین چیز توی جهان همین اطلاعات هست!
شما با یک اطلاعاتی میتونید ثروتمند شید، فقیر شید، با یک اطلاعاتی میتونید یک نفر رو بکوبید،
میتونید یک نفر رو بالا ببرید.
حالا سطح کلانش رو در نظر نمیگیریم ها! خیلی ساده.
این که مثلاً شما بدونید یک آدمی که خیلی متشخص هست، مثلاً هر روز کت و شلوار و کراوات میزنه،
یک تیشرت قرمز رنگ با عکس پلنگ صورتی هم توی کمدش داره. خیلی چیز ساده ای هست ها!
اما با همین اطلاعات میتونید یک نفر رو به بازی بگیرید. یک نفر رو اذیت کنید.
پس گفتیم اطلاعات باارزشترین چیز در جهان هست.
حالا
ما زمانی که داریم به یک شخصی اعتماد میکنیم باید این رو مد نظر قرار بدیم.
آیا اون آدم لایق هست اصلاً چیز ارزشمندی رو از ما پیش خودش داشته باشه یا نه؟
و از همه مهمتر، اون آدم چقدر خودش ارزش داره
و ما تا چه سطحی میتونیم یک سری اطلاعات ارزشمند بهش بدیم؟
حالا اطلاعات ارزشمند چی هست؟ باید بدونید راجعبه اعتماد کردن چه اطلاعاتی رو به چه کسی ارائه میدید.
همه چیز اطلاعات ارزشمند محسوب میشه.
یعنی در این حد بهتون بگم، که دونستن اسم کوچیک شما یک اطلاعات خیلی خوب هست.
یک نفری میتونه از اون طریق و با صدا زدن شما باهاتون صمیمیتر بشه.
مثلاً یکی پیش من، به جای اینکه بگه آقای علیرضا سخنوران، بگه داش علی.
اسم کوچیک من رو بدونه.
و موقعی که بگه داش علی، من فکر میکنم که یک جایی ما با هم صمیمی شدیم
و لازم هست که اینجا هم احترام طرف رو داشته باشم و حالا مثلاً باهاش صمیمی رفتار کنم.
این رو مد نظر قرار بدید که راجع به اطمینان کردن و اعتماد کردن
باید بدونید چه اطلاعاتی رو به چه کسی ارائه میدید.
حالا اینکه چه آدمی قابل اعتماد هست؟ این خیلی مهمه!
همهی آدمها قابل اعتماد هستند. همهی آدمها! صد در صد هم قابل اعتماد هستند.
پس چی؟ به چه کسی نباید اطمینان کنیم؟
شما به همه میتونید اطمینان کنید.
به شرط اینکه خودتون یک سری قوانین محکم برای برقراری ارتباطات و دادن اطلاعات داشته باشید.
یعنی بدونید چه کسی تا کجا باید اطلاعات داشته باشه.
اگر به هر شخصی بنا به ارزشش بنا به جایگاهش اونقدری که باید
یک کم هم کمتر اطلاعات بدید، به همه میتونید اطمینان کنید.
اما گاهی اوقات پیش میاد، ما با یک نفری یک مقداری صمیمی میشیم.
کل سفره دلمون رو واسش باز میکنیم. اون آدم رو دیگه هیچ جوره نمیشه کنترل کرد.
چرا که اگر یک جایی یک مشکلی پیش بیاد، یک دسیسهای بخواد صورت بگیره،
همهی اون اطلاعات رو در اختیار دیگران قرار میده.
شاید فکر کنید یک آدمی خیلی باحالتر از اونیه که بخواد این کار رو بکنه. نه!
دقیقاً همون آدم هست که به شما نیش میزنه.
همون آدم هست که دقیقاً اطلاعاتی رو که نباید بهش میدادید رو دادید و اون علیه شما استفاده میکنه.
خیلی ساده هست.
فکر کنید با یک نفری خیلی صمیمی شدید. یک سری اطلاعات بهش میدید.
کافیه اون آدم طی یک پروسهای با یک نفری که با شما مشکل داره صمیمی بشه،
و صمیمیتر از شما باشه با اون.
طبیعیه که این اطلاعات رو جا به جا میکنه.
چرا که ارزش اون آدم پیشش اینقدر بالا رفته که دیگه اطلاعات شما براش ارزشی نداره.
پس بنابراین انتقال میده.
همون آدمی که با شما مشکل داره، میتونه واستون دردسر آفرین بشه.
یکی از راههایی که آدمهای نامناسب سعی میکنن اطمینان ما رو جلب کنن،
این هست که میان یک سری اطلاعات به ما پیشکش میکنن. بی دلیل!
کاملاً مجانی.
بدون درخواستی از طرف ما، میان اطلاعات به ما میدن.
یک چیزی بهتون بگم. اول بحث چی گفتم؟
اطلاعات گرونترین چیز توی جهان هست.
اگر کسی داره میاد خیلی مفت و مجانی به شما اطلاعات بده،
راجعبه یک شخصی راجعبه یک موضوعی، دوتا جنبه بیشتر نداره.
یا آدم سادهلوحی هست،
که از روی سادهلوح بودنش و این که نمیتونه حرف رو توی دهنش نگه داره،
داره میاد به شما اطلاعات بده!
که احتمالاً آدم بیعرضهای هست و آدمهای بیعرضه برای ما دردسر آفرینند.
آدمی که سیاست رفتاری نداشته باشه دردسرآفرین هست.
پس بنابراین اگر شما اون اطلاعات رو بشنوید، احتمال داره که یک دردسری برای شما فراهم بشه.
همون جا ریجکت کنید و نگذارید اون آدم حرف بزنه.
دلیل دوم چیه؟
شاید اون آدم داره یک سری اطلاعات به شما میده که پشتبندش یک درخواستی از شما داشته باشه!
میگه بیابیا. راجع به فلانی این حرفها رو بهت بزنم.
پشتبندش یک درخواستی داره، یک نقشهای داره، یک کلکی داره.
یک نفری که میخواد بین دو نفر رو به هم بزنه، میاد اطلاعات رایگان به یکی از افراد میده،
یا به دو طرف. فرقی نداره.
پس زمانی که دیدید آدمها دارن به شما اطلاعات رایگان میدن جلوشون رو بگیرید.
احتمالاً قصد و غرضی دارند یا بیعرضه هستند.
که بیعرضه بودن اونها هم برای شما دردسرآفرین میشه.
دوباره برگردیم به بحث
به هر آدمی میشه اعتماد کرد، فقط کافیه قانون داشته باشید.
یعنی بدونید تا کجا به چه شخصی اطلاعات میدید.
اگر این قانونها رو داشته باشید راحت میتونید به همه اعتماد کنید.
یک نکته دیگه هم اضافه کنم، خیلی نکته جالبی هست.
همیشه آدمهایی که توی زندگی شما قدیمیتر هستند، قابل اعتمادتر هستند.
آدمهای جدید وارد زندگی ما میشن، میخوان اطلاعات بگیرن و اطلاعات بدن.
همون آدمها چون ما شناختی ازشون نداریم،
احتمال داره که یک سری خطرهایی رو برای ما ایجاد کنن
و ما رابطمون رو با آدمهای قدیمیتر از دست بدیم،
در صورتی که اونها معتمدتر هستند.
زندگی اصلاً شبیه فیلمها نیست!
یک نفری از راه برسه. با ما خیلی صمیمی شه و ما بفهمیم که نفرهای قبلی کاملاً سوء تفاهم بودند.
نه اینجوری نیست.
تو زمینه اعتماد کردن آدمهای قدیمی همیشه مطمئنتر هستند.
یعنی اگر توی یک سازمانی وارد شدید و باب همکاری ایجاد شد،
این رو باید مد نظر قرار بدید که اون نفراتی که اول میبینید قابل اطمینانتر هستند.
حتی اگر یک ماه بعد یک همکار جدیدی اضافه شد و سعی کرد به شما خیلی نزدیک بشه
و اطلاعات بگیره و با شما صمیمیتر بشه، بدونید که همون آدم آفت شما خواهد بود.
همون آدم روال شما رو با آدمهای قبلی به هم خواهد ریخت. چرا؟
چون اون آدم تازه وارد هنوز نفهمیده که داستان از چه قرار هست.
پس بنابراین اطلاعات اشتباهی رو به شما ارائه میده.
بازیچه شدن در دست یک سری افراد از نظر اعتماد کردن، یا این که حالا معتمدشون باشید،
باعث میشه که یک سری ساختارهای زندگی شما به هم بریزه و اونها رو از دست بدید.
افراد دیگه نسبت به شما بی میل بشن.
یک چیز ساده بهتون بگم.
یک آدمی میاد نزدیک شما میگه بیا راجع به فلانی میخوام یک سری اطلاعاتی بهت بدم.
یا شما میگید بیا من یک سری اطلاعاتی دارم که خیلی باحال هست،
بیا اینها رو تو هم بدون.
بدونید که هم اون آدم داره واسه شما خطرآفرین میشه، هم شما دارید اشتباه میکنید.
چرا که به زودی یک بنیانی از بین خواهد رفت.
این که فکر کنید یک نفر تازه وارد، پیمان برادری یا خواهری با شما خواهد بست
و خیلی راحت میتونید راجع به نفرات قبلی، نفرات کهنتر یک سری بحثهایی رو راه بندازید
و حاشیه ایجاد کنید، بدونید که دارید رو به افول میرید.
نفر جدید زیر پاش اونقدری قدر شما محکم نیست.
پس بنابراین سعی میکنه شما رو هم پایین بکشه.
اصالت رو همیشه به کیفیت زودگذر ترجیح بدید. هر چیزی کهنش مقوامتر هست.
توی دنیای واقعی هم میبینیم.
وسایل، البسه، به اون چیزهایی که قدیمیتر بودند توجه کنید محکمتر هستند.
توی عصر جدید آدمها سریع میخوان با هم استحکاک بگیرن، یک کارهایی انجام بدن و بعد از هم دور میشن.
این جمله رو مد نظر قرار بدید.
هیچ کسی مسئول زندگی شما نیست.
اگر یک آدمی شما رو تشویق میکنه که اطلاعاتی رو جا به جا کنید یا باهاش تیمی رو تشکیل بدید،
بدونید که اون آدم احتمال غریب به یقین زیر پای شما رو خالی خواهد کرد.
چرا که آدمها میخوان به سرعت جلو برن و به اهدافشون برسن.
یک جمع بندی داشته باشیم.
اکثراً تعریفشون از اعتماد غلط هست.
فکر میکنن یا به یک نفری تماماً میشه اعتماد کرد، یا کلاً نمیشه اعتماد کرد.
این غلط هست!
گرونترین چیز توی جهان اطلاعات هست.
اگر اطلاعاتی از یک نفری پیش شما هست، بدونید که چیز مهمی رو دارید.
در نظر بگیرید اون آدم چقدر برای شما ارزش داره، اگر ارزشمند هست اطلاعاتش رو حفظ کنید.
اگر نیست، خب میتونید از اطلاعاتش علیهش استفاده کنید.
اما حواستون باشه.
زمانی که اطلاعات شخص دیگری رو دارید انتقال میدید، احتمال ایجاد دردسر برای خودتون هم کم نیست.
دومین مورد
آدمهای نامناسب میان با دادن اطلاعات به ما میخوان اعتماد ما رو جلب کنن.
اما دو حالت داره.
یا بی عرضه هستن که بی عرضه بودنشون برای ما دردسر میشه، یا قصد و غرضی دارن.
اون قصد و غرض رو باید بدونیم چیه؟
پس بنابراین هر کسی اومد رایگان به ما اطلاعاتی رو راجع به کسی یا چیزی بده باید جلوش رو بگیریم.
حالا بگذریم از اینکه گاهی اوقات افراد میان اطلاعات دروغ به ما میدن.
اونها دیگه داستانهای خاص خودش رو داره.
نکته پایانی
به چه کسی میشه اطمینان کرد؟
به همه!
به شرط اینکه بدونید تا چه بخشی از اطلاعات رو دارید به چه کسی ارائه میدید.
با این اصول زندگی راحتتری خواهید داشت.
یک مقدار کم دردسرتر زندگی میکنید.
شاد، موفق و مؤثر باشید.
فایل را حتما گوش کنید و با دوستانی که این مشکل را دارند به اشتراک بگذارید.
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.