الگوی ذهنی درد و درمان و راههای مقابله بر آن

الگوی ذهنی درد و درمان و راه های مقابله بر آن
سلام، علیرضا سخنوران هستم، رفتارشناس و مدرس ارتباطات.
تو این فایل صوتی میخوام راجع به یک الگوی ذهنی غلط باهاتون صحبت کنم “الگوی ذهنی درد و درمان”
که باعث میشه ما عمرمون کاملاً تلف شه
چه الگویی؟
بزارید قبلش یک مثالی بزنم.
دیدید یه سریها مداوم معطل یک سری اتفاقات خوب هستن؟
نشسته هیچ کاری نمیکنه منتظر یک سری اتفاقات خوبه!
یک سری آدمهای دیگه رو دیدید؟
یک دردی دارن اما بلند نمیشن دارو بخورن
دکتر نمیرن!
خودش خوب میشه، نه بزار حالا اگه حالم بدتر شد
اگر گلوم اینقدر درد گرفت که دیگه نتونستم هیچی بخورم میرم دکتر!
دقیقاً اینها مبنای ذهنی یک الگوی غلط هست به نام الگوی ذهنی درد و درمان.
الگوی ذهنی درد و درمان چیه؟
میگه اگر یک مشکلی برای ما پیش بیاد یا یک دردی به ما وارد شه،
اما درمانش دور باشه و از دسترس ما خارج باشه ما تمام تلاشمون رو میکنیم
که اون درمان رو بدست بیاریم یا اون راه حل رو پیدا کنیم.
اما زمانی که همون مشکل یا همون درد رو داشته باشیم و درمانش همین بغل ما باشه، دم دستمون باشه
سعی میکنیم تا زمانی که کارد به استخوان ما برسه اون درد رو تحمل کنیم.
خب این که چیز بدی نیست!
درمان دور هست و تلاش میکنیم، درمان نزدیک هست و تحمل درد میکنیم.
نه! این حالت ذهنی عمر ما رو تلف میکنه.
چطور؟!
الان بهتون توضیح میدم
یک زمانی راه حل از دسترس ما دوره
تمام تلاشمون رو میکنیم
همه آدمهای موفق همین جوری بودن!
زندگی آدمهای موفق رو بخونید
هرچند توصیه نمیکنم غرق زندگی آدمهای موفق بشید
چون الگو برداریهای غلطی ایجاد میشه.
اما زندگی آدمهای موفق رو یک تعدادیش رو بخونید.
هیچ موقع به این فکر نمیکردن، فردایی که بلند میشن معجزهای قراره رخ بده. نه!
میدونستن یک دردی دارن که درمونش دور از دسترسشون هست و باید انجامش بدن.
همیشه همین جوری بودن!
ثروتمندترین آدمهای دنیا رو بیارید!
هیچ موقع مطمئن نیستن صبح که از خواب بلند میشن تا شبش ثروتمند خواهند موند!
همش بگن راهحل پول درآوردن جلوی دستمونه دیگه! حالا لازم نیست، هر موقع لازم شد میریم سراغش!
نه! هر روز دارن تلاش میکنن.
به قول یکی از مدرسهای همکار یک مطلب جالبی رو میگفت،
میگفت توی اتاق هیچ آدم موفقی شما نمیبینی یک جمله من میتوانم وجود داشته باشه
یا از این جملات انگیزشی!
چون داره کار میکنه!
اصلاً فرصت نمیکنه به دیوار نگاه کنه!
اما ما چی؟
صبح به صبح بلند میشیم چهار تا جمله انگیزشی میخونیم
پنج تا جمله انگیزشی لایک میکنیم
یک دونش رو هم خوش خط نوشتیم گذاشتیم تو کیف پولمون
یک دونه هم به دیوار وصل کردیم!
با اینها سرگرم میکنیم خودمون رو، آخر شب هم میبینیم چرا موفق نشدیم؟
آهان! این جملات رو کم خوندم!
نه! کاری نکردیم!!
برگردیم به بحث اصلی
همه آدمهای موفق اینجوری بودند.
اما خب! چجور موفق موندن رو تا آخر فایل صوتی بهتون توضیح میدم.
اما بیاید ببینیم این الگوی ذهنی درد و درمان دقیقاً چی هست؟!
اصلاً چی کار داره با ما این الگوی ذهنی درد و درمان؟
اصلاً مگه ما خودمون درستش کردیم؟
این چیه داستانش؟
اول از همه زمانی که شما یک دردی دارید، اما حس میکنید راه حلش نزدیکتون هست،
مثل اینکه مثلاً سردرد دارید؛ میبینید یک مسکن خیلی قوی دم دستتون هست،
نزدیک هست، روی میز هست.
سعی میکنید اون درد رو تحمل کنید. چرا؟!
چون درد کشیدن برامون لذتبخش هست کلاً!
یک سری سنسور ما توی مغزمون داریم، درد رو میتونن تبدیل به لذت بکنن.
حالا بحث رو زیاد نمیشکافم. چون توی این مقال نمیگنجه.
یک مقداری هم راستش رو بخواهید از این بحثهایی هست که حالا خودمونیتر شدیم
بهتون میگم!
اما درد رو تبدیل به لذت میکنه، این سنسورها وجود داره، این نورونها کارشون این هست.
پس درد کشیدن لذتبخش هست.
حالا همش میگیم درد فیزیکی!
بیایم بریم سراغ یک سری دردهای اجتماعی، روحی، زندگانی و اینطورها؛
بیپولی لذتبخش میشه گاهی اوقات. عجیب هست!
حالا بهتون توضیح میدم چرا؟
بدبختی لذتبخش میشه. درد هست دیگه!
داریم درد میکشیم. مشکل هست. توی مشکل بودن لذتبخش هست!
حالا چرای داستان رو جلوتر بهتون میگم.
یک نکته دیگهای هم هست.
گاهی اوقات ما درد میکشیم، چون خیال میکنیم که زورمون میرسه،
اما نمیخواهیم الان استفادهاش کنیم. خیال میکنیم! یعنی چی؟
یعنی ببین، حالا سردرد و قرص که فیزیکی هست. معلومه!
گاهی اوقات میگیم من اینقدر باهوش هستم، هر موقع اقدام کنم میلیاردر میشم.
من اینقدر ذهنم پولساز هست، اصلاً کار رو دست بگیرم نصف ایران رو خریدم.
من اینقدر خلاق هستم، فقط کافی هست یک بسماله بگم و بلند شم!
این توهم هست!
این که ما زورمون میرسه اما الان نمیخواهیم استفاده کنیم،
باعث میشه که یک مقداری با این الگوی ذهنی درد و درمان اوضاع رو به هم بریزیم.
توهم هست!
ما توی ذهنمون همش فکر میکنیم که درمان نزدیک هست، خب این راهحل نزدیک هست،
بنابراین اقدامی نمیکنیم.
توهم هست دیگه. فکر میکنیم باهوش هستیم. میدونم هاا!
ما هممون خیلی باهوش هستیم واقعاً
هممون خیلی خلاق هستیم
هممون دیده نشدیم
هممون استعدادهای درخشانی هستیم که به ما پر و بال ندادن!
اینها رو میدونم هاا! اما توهم هست!
یکم جدیتر نگاه کنیم درمانی دم دست نیست واقعاً!
توی درد هستیم. قشنگ توی شکست هستیم!
توی دردسر هستیم!
چراکه فکر میکنیم! توهم داریم که آدمهای باهوشی هستیم.
هر موقع اقدام کنم، در میام از این وضعیت.
مورد بعدی چیه؟
گاهی اوقات هم تحمل درد لذتبخش هست. چرا؟
چون ما داریم خودمون رو محک میزنیم، ببینیم تا کجا میتونیم ادامه بدیم با این درد.
ببینید راجع به دردهای فیزیکی میگم شاید خوب باشه هاا، اوکی باشه؛ مثلاً پات پیچ میخوره،
ببینی چند قدم دیگه میتونی با همین پای پیچ خورده بری و بعد پات رو ببندی.
دستت زخم میشه، میخواهی ببینی تا کجا میتونی با همین دست زخم کارت رو انجام بدی،
بعد حالا یک بانداژی بکنی.
با سردرد، با سرماخوردگی، با هزار جور درد فیزیکی چجوری میتونی دوام بیاری و تا کجا؟
و اینکه کارت رو ادامه بدی.
اما جالب این هست که راجع به دردهای اجتماعی اینجوری نیست!
با بیپولی تا کجا میتونم ادامه بدم؟
تا هیچ جا!
سر کوچتون هم نمیتونی بری.
با بی کاری؟
با اینی که رابطه احساسیم رو خراب کردم و الان یک آدم شکست خورده احساسی هستم،
تا کجا میتونم دوام بیارم؟
تا هیچ جا!
یک چارهای باید پیدا کنیم.
ببین همه این عوامل باعث میشن که ما یک حسی رو ایجاد کنیم
که توی درد موندن واسمون لذتبخش بشه.
چراکه فکر میکنیم درمانش دم دستمون هست.
اما خب! گفتم بهتون؛ یک مقداریش توهم هست دیگه.
ما متوهم هستیم راجع به یک سری موضوعات. گفتم بهتون!
میخواهیم ببینیم اصلاً این الگوی ذهنی درد و درمان از کجا میاد؟
سه تا دلیل شد؛ یک جمع بندی داشته باشیم تا اینجاش رو.
درد کشیدن لذتبخش هست. میدونیم که زورمون میرسه اما نمیخواهیم استفاده کنیم.
و اینکه میخواهیم خودمون رو محک بزنیم ببینیم تا کجا میتونیم ادامه بدیم.
اینها همش راجع به دردهای فیزیکی شاید اوکی باشه،
اما راجع به دردهای اجتماعی اوکی نیست.
حالا این روند رو همش ادامه میدیم راجع به دردهای فیزیکی، مثلاً چی؟
کتک میخوریم. چرا؟
چون زورمون میرسه هاا، اما نمیخواهیم استفاده کنیم.
درد میکشیم. میخواهیم ببینیم تا کجا با این دست درد میتونیم ادامه بدیم،
بعد بریم دکتر!
یا از اون طرف قضیه؛
یک سری دردها گفتم کشیدنش لذتبخش هست.
اصلاً یک سری نورونها وایستادن درد بیاد و تبدیلش کنند به لذت.
این فیزیکیها رو انجام میدیم، الگوی ذهن ما ناخودآگاه عوض میشه!
مغز ما گول میخوره، فکر میکنه اصلاً اینجوری هست.
یعنی کلاً یک سری درمان الکی باید فراهم کنه توی ذهن ما،
بعد بگه خب این درمانها نزدیک هست، حالا درد بکش!
این الگوی ذهنی غلط، مغز گول میخوره و واسش تثبیت میشه.
ببینید حالا یک نکتهای رو به شماها بگم.
اگر واقعاً راه حلی باشه خوب هست هاا.
توی تیکه قبلی بهتون گفتم.
راه حل واقعاً دم دستت باشه خوب هست.
مثلاً شما 10 میلیارد تومان توی حساب بانکیت داری،
میگی آقا اصلاً میخواهم 2 ماه نخوردن، نخوردن و با بدبختی زندگی کنم،
ببینم چجوری هست؟!
یا از اون ور قضیه؛
مثلاً روند موفقیتی کند شده، میگی من اصلاً میتونم.
یعنی الان یک پروژهای دارم، همین پروژه رو همین الان دست بگیرم، بردم!
دارم تست میکنم، میخواهم یک هفته این پروژه رو عقب بندازم، یک کم دیگه فشار روی خودم بیارم،
ببینم چجوری میشه.
اگر واقعاً راه حلی باشه مشکلی نیست! اما توهم داریم!
یک سری آدمها هستن، اینها جالبن؛
الکی امیدوار هستن!
حالا ما گفتیم مثلاً یک سریها میگن ما باهوشیم، ما خلاقیم، اینها اوکی،
اما یک سریها واقعاً الکی امیدوار هستن.
منتظر معجزه هستن، دلایلشون هم جالب هست؛
میگه من اینقدر آدم خوبی هستم که الان لازم نیست هیچ کاری بکنم،
به زودی یک نفر میاد نجاتم میده، به زودی یک جریانی عوض میشه،
به زودی یک شانسی میارم.
بعد اینجوری فکر میکنن که درمان نزدیکشون هست.
فکر میکنن درمان همین بغل هست.
مثلاً من آدم خوبی هستم.
اصلاً قاعده روزگار این هست،
آدم خوبها رو یک نفر میاد کمک میکنه!
نه!
آدم خوبهایی که دارن تلاش میکنن رو افراد بهشون کمک میکنند.
آدم خوبی که تلاش نمیکنه، هیچ حسابی روش باز نمیشه!
یعنی اصلاً کسی ریسک نمیکنه که بیاد بهش کمک بکنه.
آدم خوبی که تلاش نمیکنه، یک آدم خوب بی عرضه هست.
حالا یک نکته دیگهای هم جالب هست.
یک سریها میگن اینقدر دیگه توی بدبختی بودم، که دیگه موقعش هست که یک اتفاق خوب بیافته.
این میشه توهم درمان! فکر میکنن یک درمانی دم دستشون هست.
چرا؟
ما دیگه اینقدر بدبخت هستیم، الان دیگه باید یک معجزهای رخ بده دیگه توی این مختصات بدبختی ما،
معجزه الان باید رخ بده و به زودی اون معجزه رخ خواهد داد.
رو چه حسابی؟! معلوم نیست!
ولی فکر میکنن درمان دم دستشون هست.
روی همین حساب هیچ تلاشی برای موفقیتشون نمیکنن.
چرا؟
اینقدر ما بدبخت هستیم که دیگه اصلاً لایق یک اتفاق خوب هستیم.
ببینید؛
اونجا میگفتن ما اینقدر خوب هستیم، باید یک اتفاق خوب بیافته.
اینجا میگن ما اینقدر دیگه زجر کشیدیم، باید یک اتفاق خوب بیافته.
خب معلومه اصلاً پایهاش توهم هست!
حالا گفتم بهتون توی بخش قبلی.
ما اینقدر خلاق هستیم که دیگه باید بیان روی سر ما رو ببرن.
من اینقدر تا الان زحمت کشیدم که باید بیان من رو نمیدونم ببرن بهترین جا بنشونن!
آخه زحمت رو بعد میای جمع میزنی میبینی زحمتش چی هست؟!
پنج صفحه چیزی نوشته!
دو بار تا دانشگاه پیاده رفته مثلاً!
ببین، میدونی!
من اول بهتون گفتم، داستان موفقیتها رو زیاد غرقش نشید.
یک سریها میان ادای آدم موفقها رو در میارن. واقعاً خنده دار هست!
ادای آدم موفقها رو در میارن بعد احساس میکنن الان راه حل میاد جلوی پاشون.
مثلاً شنیدید
کی رو بگم؟
استیو جابز!
مثلاً روزانه، بچه که بوده، اینقدر بیپول بوده، از خونه تا دانشگاه پیاده میرفته.
اینها برنامه رو میزان به اینکه از خونه تا دانشگاه پیاده برن.
بعد میگن من الان سه سال هست از خونه تا دانشگاه دارم پیاده میرم،
بعد جماعتی هم که دارن گوش میدن، میگن اوه اوه و کف میکنن.
این میشه مبنای موفقیت من، به زودی موفق میشم!
نه بابا!
ادای اونها رو که نمیشه در آورد!
مثلاً یکی شنیده بود که آدمهای موفق لباسهاشون یک شکل هست،
واسه اینکه وقتشون تلف نشه.
اینجا یک نکته جالب بهتون بگم.
مثلاً شما همش استیو جابز رو توی یک لباس میبینید.
لباسهاش شبیه به هم هست.
یک پلیور مشکی میپوشه و یک شلوار جین!
مارک زاکربرگ یک تیشرت ملانژ میپوشه با یک شلوار جین!
واسه اینکه صبحها وقتشون تلف نشه!
این هم همه لباسهاش رو شبیه به هم میکنه،که وقتش تلف نشه!
وقت طلاست! اما طلا هم توی بازار عیار داره.
24 عیار داره، 18 داره و اینها.
خب! ببین، اینکه داری با وقتت چی کار میکنی عیار طلا هست!
آره وقت همه طلا هست، اما عیارش مهم هست.
اگر استیو جابز همه لباسهاش شبیه به هم هست، واسه این هست که اگر پنج دقیقه دیر برسه سر کارش
یک سری چیزها توی جهان به هم میریزه.
نه ما که تازه میخواهیم بلند شیم بگیم ببین من آدم باهوشی هستم!
اصلاً صبحها زودتر بلند میشم، به خاطر هوشم یک روز میان سراغ من!
نه!
ادای آدم موفقها رو در نیارید، بگید من اینقدر سختی کشیدم،
اینقدر ادای اینها رو در آوردم که الان باید موفق بشم.
ببینید؛
قیافه رو نباید شروع کنیم شبیه سازی کردن!
اصول و اسلوب رو باید شبیه سازی کنیم.
یک نکتهای
یک تبر زنی هست، یک تبر طلایی داره.
با اون تبر میزنه درختها رو پشت سر هم با یک ضربه میاندازه.
شما برید تبر طلایی بخرید.
نه!
تبر طلایی مهم نیست.
نوع ضربه زدن اون آدم مهم هست.
قیافه و شمایل رو کپی نکنید، اسلوب رو کپی کنید.
از بحث دور نشیم؛
من دیگه اینقدر اتفاقهای بد برام افتاده که الان باید یک اتفاق خوب بیافته.
اینها یک مقداری عمر ما رو تلف میکنن.
حالا اصلاً بیایید ببینیم این قاعده الگوی ذهنی درد و درمان چرا بد هست؟
آدم موفقها چی رو فهمیده بودن که داشتن از این الگو برعکس استفاده میکردن؟!
ببینید، چند تا مورد مهم رو فهمیده بودند.
اولی چی بوده؟
اینکه آقا درمان هم تاریخ انقضا داره.
این خیلی مهم هست.
یک سری درمانها هستند، اگر دیر استفاده بشن دیگه درمان نیستند.
دیگه اون به درد نمیخوره، تاریخ انقضا داره.
راجع به داروها بهتون بگم؟!
یک دارویی که یخچالی هست مثلاً
توی یخچال باید نگهداری بشه.
شما دیر استفاده کن.
اصلاً اثرش از بین میره، تاریخ مصرفش میگذره.
دیگه نمیتونه خیالت راحت باشه که این همیشه هست.
یک مثال ساده واستون بزنم
فکر کنید شما پنج سال پیش ده میلیون پول داشتید.
همیشه هم خیالتون راحت بود که من ده میلیون پول دارم.
روز مبادا، روز مبادا، روز مبادا!
پنج سال پیش با اون ده میلیون چی میتونستید بخرید؟
الان چی میتونید بخرید؟
اصلاً درمان تاریخ انقضا داره، تاریخش میگذره.
همه درمانها اینجوری هستند.
شما یک ایدهای دارید که اگر اون رو عملیاتی کنید میلیاردر میشید.
تا کی اون ایده جواب میده؟
تا یک زمانی!
بعدش یکی انجامش میده!
ببینید، فقط شما عقل کل جهان که نیستید!
حالا یک کم به سمت خودم بیام.
من که تنها عقل کل جهان نیستم!
هشت، نه میلیارد نفر غیر از من نشستن دارن فکر میکنن.
خب به ذهن اونها هم میرسه دیگه!
نگاه کنید هر چیز جدیدی که میاد.
اصلاً اولین بار به ذهن من رسید اسنپ بزنم!
سال 82 بود گفتم یک اسنپ بزنم.
دیجی کالا!
نمیدونم هر کاری که میگیره رو شما نگاه کن!
دو، سه نفر بودن که یک موقعی به ذهنشون رسیده بوده.
دروغ هم نمیگن هاا!
رسیده به ذهنشون.
اما درمان تاریخ انقضا داره!
نکته بعدی؛ عمر کوتاه هست.
پنج سال درد بکشی چون درمانش بغل دستت هست؟!
خب انجامش بده.
چه بیماریای هست، من متوجه نمیشم؟!
پنج سال باید درد بکشی؟
چون درمانش پهلوت هست!
سر درد داری؟
بعد میگی که آقا من میخواهم این درد رو تحمل کنم، اگر خیلی شدید شد!
خب چه کاری هست؟!
پاشو یک مسکن بخور!
آقا نمیخواهم به دارو مثلاً اتکا کنم.
بابا پاشو! مسخره بازی رو جمعش کن.
عمر هست! گذشت!
دو ساعت با سر درد میخواهی بگذرونی؟
میدونم، تحمل درد و حالا یک سری اتفاقات و اینها! اما واسه اینجا نیست.
حالا چارهاش رو توی یک کم جلوتر بهتون میگم.
دلیل سومی که آدمهای موفق فهمیده بودند؛
این هست که درد هم مرحله داره!
از یک جا به بعد این درد اینقدر گسترش پیدا میکنه که اون درمان که توی ذهنت هست،
دیگه به درد اون درد نمیخوره.
گفتیم درمان تاریخ انقضا داره، باشه؟!
حالا یک نکته جالب! درد هم رشد میکنه!
یعنی گاهی اوقات تاریخ انقضا درمان نمیگذره هاا!
درد اینقدر بزرگ میشه که دیگه نمیشه کاریش کرد.
ببینید یک نکته ساده به شما بگم.
یک زمانی عدم موفقیت توی زندگی یک کم درد داره!
شما میدونی یک الگویی هم بلدی، یک طرحی هم داری.
اگه اون رو استفاده کنی موفق میشی.
میای جلوتر، میبینی دردت اینقدر داره زیاد میشه، اینقدر مشکلات زندگی داره زیاد میشه،
دیگه واقعاً اون درمان به جسته این درد نمیخوره.
یک قرص هست، مثلاً ضربان قلب رو میاره پایین.
شما قلبت شروع میکنه ضربانش بالا رفتن.
میگی بزار ببینم تا کجا بالا میره، این قرص که هست!
ببین، دیگه سکته کنی، واقعاً دیگه اون قرص به درد نمیخوره.
ضربان چی رو میخواد بیاره پایین؟
ضربان قلب میت رو میخواد بیاره پایینتر؟!
اصلاً نمیفهمم.
ببینید توی این فایل دارم خیلی خودمونی باهاتون صحبت میکنم، که یک سری چیزها به جونتون بنشینه هاا!
گاهی اوقات درد اینقدر بزرگ میشه که از دست ما در میره.
دیگه درمان اصلاً به دردش نمیخوره!
مثلاً امروز ما ده میلیون پول احتیاج داریم، یک کار ده میلیونی هم بلدیم.
بعد انجام نمیدیم. میگیم بزار ببینیم ما این مشکل رو تا کجا تحملش میکنیم؟!
یک هو یک اتفاقی میافته، یک مشکل ده میلیونی دیگه هم اضافه میشه.
الان درد شما شد بیست میلیون!
اما درمانی که توی دستت هست ده میلیون هست.
این رو حواستون باید باشه.
یک چیزی رو که آدم موفقها فهمیدن این هست که استفاده به موقع از درمان خودش یک مهارت است.
خیلی چیز مهمی هست! در واقع به یک زبون دیگه بهتون بگم.
عدم استفاده از درمان به موقع، بلا نسبت شمایی که میشنوی، حماقت هست.
این رو آدم موفقها فهمیدن، مهارت استفاده از درمان به موقع رو دارن ازش استفاده میکنن.
این مهارت هست.
افتخار هم میکنن به این.
سریع راه کار پیدا کنیم و مشکل رو حل کنیم، نه اینکه ببینیم تا کجا با این مشکل میتونیم بکشیم!
واسه همین هست یک سریها 50 سالشون میشه، مجموعهای از کارهای نکرده و شکست خورده هستند.
چرا؟
یک دوره پاتولوژی کنید، آسیب شناسی کنید و برید توی بحر قضیه، میبینید.
میبینید که این آدمها از درمان دیر استفاده کردند.
یا اینقدر درد بزرگ شده که دیگه درمان به کار نیومده.
حالا، چجوری با این الگوی ذهنی درد و درمان مقابله کنیم؟!
میخواهیم چارهاش رو بگیم دیگه!
تا الان خوبیها و بدیهاش رو گفتیم، حالا چارهاش رو بگیم.
هفت روز باید یک سری پرهیزها رو انجام بدید.
از الان که دارید این فایل رو گوش میکنید، هفت روز آینده رو باید با این پرهیزها بگذرونید،
بعدش اثرش رو خواهید دید.
اولیش چیه؟
راجع به هر کاری که قرار هست انجام بدید، نه زمان بگذارید و نه زمان بپرسید.
یعنی چی؟
این رو تا فردا بعد از ظهر انجام میدم!
یا یک کاری بهتون واگذار میشه، تا کی وقت دارم این رو انجام بدم؟
نپرسید!
پس چه کار کنیم؟
انجامش بدید!
چرا که زمانی که زمان میپرسید، به همون میزان اون کار کش میاد.
یک دونه جعبه رو میخواهید ببرید توی انباری،
میگی این رو تا فردا بعد از ظهر میبرم.
بردن یک جعبه توی انباری کلاً فکر کنم سه دقیقه چهار دقیقه بیشتر وقت نمیگیره.
اما کش میاد دیگه! شما 24 ساعت این کار رو کش میدی.
آره! آروم آروم انجامش نمیدی. گذاشتی دقیقه 90 انجامش بدی.
اما خب، 24 ساعت گذشت، خب همون لحظه انجام بده.
بعد از دیگران هم نپرسید تا کی وقت دارم! وقت نداری.
الان باید انجامش بدی.
یک فرمی رو باید پر کنی، توی یک ادارهای، تا کی وقت دارم این رو پر کنم و واستون بیارم؟
نپرس! انجام بده. تا کی نداره!
گزینه دوم؛ “از این الگوی ذهنی درد و درمان دوری کنید”
تا هفت روز آینده اصلاً تحمل درد نکنید. چه فیزیکی، چه روحی، چه اجتماعی!
نه! لوس نمیشید، خیالتون راحت باشه. نه! به دارو معتاد نمیشید، خیالتون راحت باشه.
تحمل درد نکنید.
آقا سرت درد گرفت یک قرص بخور.
اگر دیدی مشکل مالی داری، بدو برو دنبال یک کاری بگرد.
اینکه چه کار باید انجام بدید رو توی فایلهای صوتی بعدی و توی دورهها راجع بهش صحبت میکنیم.
خب! میدونم. الان میگی خب!
تو که داری حرف میزنی، مسیر هم بده.
فایلهای صوتی کانال رو گوش کنید، اینقدر مسیر توش هست که حد و حساب نداره.
اما متأسفانه کی هست که کامل گوش کرده باشه.
واقعاً باورتون نمیشه.
یک بار کانال ما رو از بالا تا پایین همه فایلهای صوتیاش رو گوش کنید،
پنج تا دوره برگذار میکنید، چهار تا کسب و کار راه میاندازید.
اما انجام نمیدید!
بعد به محض اینکه ما یک دورهای رو میخواهیم برگذار کنیم، میگید اووو دنبال درآمد خودت هستی!
نه! شما کانال رو گوش کن، همه فایلهای رایگان، اینستاگرام ما رو نگاه کنید.
کانال ما آدرسش چی هست؟ mrsokhanvaran توی تلگرام
اینستاگرام ما sokhanvaran
سایت ما www.sokhanvaran.com
همه این موارد توی جاهای مختلفی که ما گذاشتیم رایگان هست.
حالا برگردیم به بحث؛
تحمل درد نکنید این چند روز رو. هفت روز تحمل درد نکنید.
سریع دنبال چاره باشید.
توی این هفت روز مشورت با آدمهای دیگه اصلاً نکنید.
مگه میشه مشورت نکرد؟
آره! ما میخواهیم یک تصمیمی بگیریم، حالا اینقدر از این و اون میپرسیم،
اینقدر از این و اون میپرسیم میبینیم اصلاً گذشت.
در واقع درمان منقضی شد، تاریخ انقضای درمان اومد.
چرا؟
چون ما کاسه مشورت دستمون بوده، از این بپرسیم از اون بپرسیم.
یا اینقدر درد توی این بازه مشورت گرفتنه بزرگ میشه، که دیگه درمان به دردش نمیخوره.
چه کار کنیم؟
بابا هفت روز مسئولیت کار خودت رو، خودت به عهده بگیر.
آقای سخنوران دارید میگید که مشورت بد هست؟
نه! نمیگم بد هست. دارم میگم جدیداً مشورت شده سلب مسئولیت.
ما مشورت میگیریم که تهش بگیم فلانی گفت فلان کار رو بکنم.
ای خدا بزنه به کمرش! ای خدا خیرش بده!
هفت روز مسئولیت کار خودت رو خودت گردن بگیر.
این هفت روز خیال پردازی نکنید.
آره!
اصلاً خیال پردازی چی هست؟
بیایید واقعیات رو کنار بریزیم. هفت روز فکر کنیم. یعنی زیر پا بگذاریم!
هفت روز زیر پا بگذاریم که ما آدمهای باهوشی هستیم.
هفت روز زیر پا بگذاریم که ما لایق این هستیم که کل ثروت جهان رو به پامون بریزن.
هفت روز این رو زیر پا بگذاریم که ما آدمهای با درایتی هستیم و به زودی زندگیمون رو تغییر میدیم.
هفت روز بیاییم خیال پردازیهامون رو کنار بگذاریم.
یک کم خیال پردازیهامون رو کنار بگذاریم، با واقعیات روبرو بشیم.
ما اونقدر هم باهوش نیستیم، اونقدر هم خلاق نیستیم،
اونقدر هم خوب نیستیم که لایق کمک باشیم.
اونقدر هم سختی نکشیدیم که الان یک هو یک معجزهای اتفاق بیافته.
خیال پردازی نکنیم. راجع به اینکه به زودی ثروتمند میشیم. به زودی موفق میشیم.
این خیال پردازیها رو کنار بگذاریم، عمل کنیم.
دردهای کهنهای که هنوز براش درمانی رو لحاظ نکردید، بنویسید!
گزینه بعدی که باید انجام بدیم و از همه مهمتر هست. بعد از این فایل صوتی،
سریعاً یک کاغذ بگذارید جلو روتون و هشت تا از دردهای کهنهای که هنوز براش درمانی رو لحاظ نکردید،
بنویسید، و همین الان اگر درمانی دم دستتون هست بهش رجوع کنید.
تا قبل از اینکه اون درمان منقضی بشه و تا قبل از اینکه دردتون آنقدر بزرگ بشه
که دیگه اون درمان به دردش نخوره.
حتی دردهای فیزیکیتون.
آقا یک دندون داری که احساس میکنی داره خراب میشه، یک چند وقتی هست.
یک بیمه تکمیلی هم داری که دندانپزشکی برات رایگان تموم میشه.
همین فردا وقتش رو بگیر و برو. خب درمان دم دستت هست دیگه.
یک ایدهای داری فکر میکنی زندگیت رو تغییر میده. درسته؟!
خب یک دردی هم داری دیگه!
دردت این بوده که این چند وقته موفقیت خاصی نداشتی.
ایدهات رو راه اندازی کن همین الان.
ببین حد اقل کار!
توی فایل صوتی قبلی بهتون گفتم. حد اقل کارها رو انجام بدید.
نمیخواهد مغزتون همه مدارک رو جمع کنه و بعد تصمیم به اقدام بگیره. نه!
کار رو باید انجام بدید تا تکلیفش معلوم بشه.
یک کاری رو توی یک محفظه زمانی انجام بدید.
محفظه زمانی چی هست؟
بگید آقا من این کار رو شروع میکنم، تا تموم نشده،
سراغ کار بعدی نمیرم و این رو توی یک محفظه زمانی محدود میکنم.
و نکته بعدی؛
در حین انجام اون کار هم کار دیگهای رو اضافه نمیکنم،
مثلاً وقتی دارم کتاب میخونم آهنگ گوش نمیدم.
یک محفظه زمانی صرفاً برای کتاب خوندن دارم اینجا ایجاد میکنم.
این کار رو که دارم انجام میدم، وسطش غذا درست نمیکنم.
کار پیچیدهتر!
وسطش غذا نمیخورم. حالا یک نهار نخوردی، چیزی نمیشه!
محفظه زمانی داشته باشید.
یک جمع بزنیم کارهای هفت روزتون رو؛
برای انجام کاری زمان نگذارید و زمان هم نپرسید.
توی این هفت روز تحمل درد نکنید.
توی این هفت روز با کسی مشورت نکنید.
توی این هفت روز خیال پردازی نکنید. ما باهوش نیستیم!
توی این هفت روز، هشت تا از دردهای کهنهی قبلیتون رو بنویسید،
اونهایی که درمانشون دم دست هست رو سریعاً درمانش کنید.
و نکته آخر؛
محفظه زمانی در نظر بگیرید. زمانی که دارید یک کاری رو انجام میدید، فقط اون کار رو انجام بدید.
توی زمان انجام یک کاری، کار دیگهای رو وارد نکنید.
در حق اون کاری که دارید انجام میدید ظلم میکنید هاا! بهتون بگم!
نکته آخری که باید توی این فایل صوتی بهتون بگم؛
پارسال آخرین دوره MP سال 96 برگذار شد.
یک سری از دوستان ثبت نام کردن و الان داره روند رو به رشدشون طی میشه
و به زودی یک سری اتفاقات جالب و مهیج براشون میافته.
الحمدلله همه رو به موفقیت هستن.
اون دریچههایی که باید، براشون باز شده.
اون نگرشی که باید رو پیدا کردن و راهشون رو شناختن که چجوری باید جلو برن.
اما پارسال یک سری از دوستان نتونستن بنا به هر دلیلی ثبت نام کنند،
یا مصاحبه رو شرکت کردند و فرصت ثبت نام نداشتند، یا اینکه یک سری اتفاقات دست به دست هم داد،
که من همه اینها رو بهانه میدونم.
اما دوره فرماندهی مغز به سبک MP سال 97 داره آغاز میشه.
مصاحبههای ورودیش از فردا شروع میشه.
اون دوستانی که پارسال مصاحبه شدن و بنا به دلیلی نتونستن شرکت کنن، توی اولویت هستند
که با یک سری امتیازات ویژه بتونن سریعتر ثبت نامشون رو انجام بدن.
برای بقیه دوستان هم توصیه میکنیم که اگر قصد ثبت نام دارید،
سریعاً فرم داخل سایت رو پر کنید و وقت مصاحبتون رو رزرو کنید.
چرا که عمر فقط یک بار هست و این دوره فرماندهی مغز به سبک MP دورهای هست
که به درد یک عمر شما میخوره.
من این رو همین جا تضمین میکنم.
پس سریعاً تا دیر نشده وقت مصاحبه خودتون رو رزرو کنید.
امسال با سال بعد شاید زمان زیادی تفاوت نداشته باشه، اما عمر هست که داره از دست میره.
میتونید امسال موفق شید، میتونید سال بعد موفق شید.
اما یک سال میگذره و موقعیتها از دستتون میره.
شاد، موفق و مؤثر باشید.
اگر در اطراف شما شخصی درگیر الگوی ذهنی درد و درمان هست، فایل رو با ایشان به اشتراک بگذارید.
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.